تا اطلاع ثانوی قوطی کنسرو من خالیست

زندگی قوطی کنسروی هم عالمی دارد !

تا اطلاع ثانوی قوطی کنسرو من خالیست

زندگی قوطی کنسروی هم عالمی دارد !

برو اما...!

برو اما ...!

 فراموشم نکن

برو ، برو که این عشق ما من نمی سازد.....

خاطراتت را ، چه تلخ ، چه شیرین ، همه را با خود ببر....

برو ولی بدان که من دیوانه وار تو را دوست می داشتم ، بدان که یک دریا

  برایت اشک ریختم ، زندگی ام ، عشقم را فدای آن قلب نامهربانت کردم....

 برو ، اما بدان که قلبم را شکستی ، عشق را در قلبم کشتی و زندگی

 را برایم پوچ و بی معنا کردی.....

 برو به همان سرزمین خوشبختی ها تا من نیز در این سرزمینی

  که یک با وفا نیز در آن نیست تنها بمانم....

 همه امیدم به تو بود ، زندگی را با تو زیبا میدیدم ، اگر دو سه خطی می نوشتم

  برای تو  و به عشق تو بود حالا دیگر نه امیدی در دل دارم ، نه زندگی را زیبا می بینم و نه دیگر شوقی برای نوشتن دارم....

 همه را سوزاندی ، هر چه از عشق تو نوشته بودم را سوزاندی و تنها خاکستر

  آن و چند تکه کاغذ نیمه سوخته که از جدایی بر روی آن نوشته بودم

 در قلبم مانده است....

 اگر زیر باران قدم زدی به یاد من نیز باش ..... بدان که من همیشه و همیشه

  یک تنها می مانم و با هیچکس هیچ عهد و پیمانی را نخواهم بست!

 عاشق شدن دیگر از ما گذشت ، نه من حوصله خواندن این قصه تلخ

  را دارم و نه دلم شوقی برای عاشق شدن دارد!

 عاشقی از ما گذشت عزیزم..... تنها آرزوی خوشبختی تو را از خدای خویش دارم

 و شاید بعد از زمان جداییمان بتوانم با این آرزو همچنان عشقم را به تو ثابت کنم...

 نمی توانم فراموشت کنم ای تو که مرا سوزاندی ، قلب عاشق و در به درم را

 شکستی و مرا با کوله باری از غم و غصه رها کردی!


 برو اما فراموشم نکن با اینکه می دانم روزی فراموش می شوم.....

 می دانم یار مهربانم پای تو می مانم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد