-
قورباغه ها
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1392 21:23
مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت مارها شدند مارها باز...
-
هَی وای من!
شنبه 25 آبانماه سال 1392 17:23
-
حکم
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1392 11:32
شخصی از امام پرسید: جوانان ورق بازی میکنند، مشروب میخورند و کلا از دین خارج شدند. حکم چیست؟ . . . . . . امام فرمودند: گشنیز
-
مهندسی فکر
جمعه 28 تیرماه سال 1392 04:28
"ایده پردازی در بازاریابی خلق فرصت و تبدیل تهدید به فرصت است." پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد. او میخواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود. پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد: « پسر عزیزم من حال خوشی...
-
ماهیـگیــری
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 13:53
یک پسر تگزاسی برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از این فروشگاهای بزرگ که همه چیز میفروشند (Everything under a roof) در ایالت کالیفرنیا میرود. مدیر فروشگاه به او میگوید: یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم میگیریم. در پایان اولین روز...
-
عید92
سهشنبه 6 فروردینماه سال 1392 23:51
بازم مثل همیشه : دوباره عید اومد و سال مجبور شد کوله بارش رو ببنده و برای همیشه بره ! با تمام خاطرات خوب و بدش ! با تمام زمین خوردن ها و بلندشدن هاش ! با تمام زیبیایی ها و زشتی هاش ! درست عین خود ما ها که یه روز میایم و یه روز کوله بارمون رو میبندیم و برای همشه بای بای ... ! خدایا به خاطر همه چیز ازت ممنونیم ... به...
-
سیگارررررر
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1391 19:02
میگن زن که کارش از گریه بگذره سیگار میکشه و مرد وقتی کارش از سیگار بگذره گریه میکنه...
-
کنسرت
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1391 13:42
جمعیت بی صبرانه منتظر اجرای نمایش بود.انگار صدای تشویق نمیخواست تمام شود . با کنار رفتن پرده اشتیاق چندین ساله جمعیت برای شنیدن صدای ویلون مشهور ترین نوازده چندبرابر شده بود . پرده کنار رفت و پیرمردی با لباس مندرس نمایان شد و صدای کف زدن مردم با تعجب و شرمساری قطع شد. همان پیرمردی بود که هنگام ورود به تالار جلوی در...
-
موووشکل:دی
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 20:26
مشکلاتت را به دریا بسپار...
-
کش
جمعه 24 آذرماه سال 1391 02:26
آدم بعضیا رو میبینه میخواد خودش رو با کش دار بزنه . دختره زبون پسر رو تا حلق میکنه تو دهنش بعد سر سفره تو لیوان باباش براش آب میریزن میگه : ایییییییی دهنیه...
-
کنکور
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1391 02:03
با فامیلمونا و پسرش که تازه کنکور داده بود نشسته بودیم داشتیم راجب نتایج حرف میزدیم . . باباش از من پرسید تو کجا دانشگاه میری ؟ گفتم من زیاد درس نخوندم آزاد قبول شدم ! به پسرش گفت :خاک بر سرت تو از این گوسفند هم کمتری ؟
-
بــــــــــــــــــلــــــــــــــــه!!!
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 19:26
سال 1230 (مرد):دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم زن:آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !نا محرم که خونمون نبود.حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...!!! مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره . نخیر نمی شه باید بکشمش... بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده...
-
قدر همین شاه را باید دانست !!!
سهشنبه 24 مردادماه سال 1391 01:37
پادشاهی از وزیر خود خشمگین شد به همین دلیل او را به زندان انداخت.مدتی بعد وضع اقتصاد کشور رو به وخامت گذاشت. بنابراین مردم از پادشاه خود ناراضی شدند و پادشاه هرکاری برای جلب رضایت آنها نمود،موفق نمی شد. لذا دستور داد وزیر را از زندان بیاورند.هنگامی که وزیر در محضر او حاضر شد گفت:مدتی است که مردم از من روی گردان شده...
-
چگونه دیوانه شویم؟!!!
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1391 22:51
* از رفتگر محله عیدی بگیرید. * سی دی قفل دار رو بشکنین تا قفلش باز بشه. * جوراب های کثیف رو به پره های پنکه ببندید و پنکه را روشن کنید. * با هندوانه یه قل دو قل بازی کنین ! * به دوست دکترتون بگین : مرض جدید چی داری ؟! * روز بازی پرسپولیس با استقلال، وسط تماشاچی ها بنشینید و با صدای بلند، ابومسلم را تشویق کنید ! * ماست...
-
حسودی
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1391 01:30
وقتی باد آروم آروم، موتو نوازش میکنه... طبیعت وجودتو اینقدر ستایش میکنه... وقتی که یواشکی خواب به سراغ تو میاد... برای داشتن چشمای تو خواهش میکنه... این همه عاشق داری، چطور حسودی نکنم ؟!ا ین همه عاشق داری، چطور حسودی نکنم ؟! وقتی شب فقط میاد، برای خوابیدن تو خورشید از خواب پا میشه، تنها واسه دیدن تو وقتی که...
-
دستورالعمل ضایع کردن دخــــــــــــترها!
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 23:55
1 – با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی؟ چیزی می خوای؟ به غیر از من کس دیگه هم اینجا هست که بتونی نگاش کنی. همش خیره شدی به من که چی بشه ؟ حالا اینا به کنار ، چرا چشمک می زنی؟ چرا آبرو هاتو واسه من بالا و پایین می کنی؟ خجالت بکش ، شرم کن. نکنه در موردم فکر و خیال کنی من زن دارم و زنم رو...
-
Steve Jobs
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 19:56
خب متاسفانه جابز بیانگذار شرکت اپل هم از میانمون رفت... وقتی کلیپ سخنرانیش تو مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان استنفورد رو دیدم واقعا لذت بردم .. نکات و دیده قشنگش رو از زندگی بیان میکنه .. هر بار با خوندنش یه حس اراده و اینکه هنوز زندگی ادامه داره به آدم دست میده ... در یک کلام میشه گفت: هرکس خودش نحوه زندگیش رو میسازه...
-
بله دیگه!!!
جمعه 1 مهرماه سال 1390 00:48
برای آبجی کوچولوم یه لپ لپ خریده بودم ... وقتی بهش دادم گفت : دمت گرم ! ای ول داری ! گفتم: بلـــه؟!! گفت هیچی بااا... منظورم اینه که کارت خیلی درسته ! گفتم:خواهر جون این نوع حرف زدن رو از کجا یاد گرفتی آخه؟! گفت : گیر نده دیگه! تو فیلما وسی دی های کارتونم همه همینجوری حرف میزنن ! گفتم راست میگی؟ گفت : کاسه تو بیار...
-
مترو
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 23:49
وارد مترو شدم. تجهیزات خودم رو چک کردم , بهتره برای شما هم توضیح بدم برای ورود به مترو چه تجهیزاتی لازمه: ۱- کپسول هوا (ترجیحا کوچک و کم جا) ۲- آینه کوچک(دلیلش رو توضیح می دم) ۳- نی قطار وارد ایستگاه شد, خودم رو آماده کردم که وارد بشم ولی به محض باز شدن در هفت هشت نفر پرت شدن بیرون.خوب که نگاه کردم از نظر علم فیزیک...
-
اتاق عمل
یکشنبه 19 تیرماه سال 1390 13:42
• اووووووووووه !!! پس اشتباه بریدم! • کسی ساعت مچی منو ندیده؟! • وای! صفحه ی ۴۷ دستورالعمل جراحیم پاره شده! • منظورت چیه که باید پای چپشو می بریدیم؟! • بهتره این تیکه رو نگه داریم. ممکنه برای تشریح به درد بخوره! • فوراً اون تیکه گوشت رو برگردون! • صبر کن ببینم! اگه این رودشه، پس اون چی بود؟! • اوه! زود دوباره همه ی...
-
کلاغه زشت پاپتی
یکشنبه 19 تیرماه سال 1390 12:28
کلاغه دلش گرفته بود کلاغ سیاه پاپتی پرید روی شاخ درخت گفت : غار و غار از یه جایی صدا اومد که : زهر مار بغض کلاغه ترکید یه قطره اشک از روی گونه هاش چکید یه تیکه سنگ از تو حیاط نشست رو سینه کلاغ قلب کلاغه ترکید کلاغه مرد ... کسی نفهمید که کلاغ دلش خیلی گرفته بود آخه شب قبل یه گربه ناز و ملوس بچه هاشو گرفته بود حیف کلاغ...
-
کودک و خدا
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 23:17
کودکی از خدا پرسید: خوشبختی را کجا میتوان یافت ؟ خدا گفت: آن را در خواسته هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم . .. با خود فکر کرد و فکر کرد، گفت: اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم ... خداوند به او داد ... گفت: اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم، خداوند به او داد، اگر ... اگر ... و اگر ......
-
بازی
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1390 10:50
توی این بازی که ساختـی من همه هستیم رو باختـم زیر پات گذاشتی آخــــــر عشقی که من از توساختـم اگـه تو دوستم نداشتـی از دلـم خبـر نداشتـی دلت از سنگ شده انـگار کـه منـو تنـــــها گذاشتـی میزنه آتیـش به جونــم پس کجایــی مهربونــم آخـه من ترانــه هام رو و اسه کـی پـس بخونــم دل من هوات رو کـرده آخه کجایــی نـازنینــم...
-
عید 90
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1390 13:38
دوباره عید اومد و سال مجبور شد کوله بارش رو ببنده و برای همیشه بره ! با تمام خاطرات خوب و بدش ! با تمام زمین خوردن ها و بلندشدن هاش ! با تمام زیبیایی ها و زشتی هاش ! درست عین خود ما ها که یه روز میایم و یه روز کوله بارمون رو میبندیم و برای همشه بای بای ... ! خدایا به خاطر همه چیز ازت ممنونیم ... به خاطر این کار قشنگت...
-
به یاد بیار
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 22:22
اشعار زیبا و عاشقانه یادم هست ... یادت نیست ؟!! روز پاییزی میلاد تو در یادم هست روز خاکستری سرد سفر یادت نیست ... ناله ی ناخوش از شاخه جدا ماندن چه ؟!! یادت هست ؟!!
-
دلم پره ..
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 00:20
امروز یه جور دیگم ... باز احساس دلتنگی میکنم ... مثل همیشه ؛ اما امروز ...... ! چه قدر دلم میخواد ... ! اما حیف ... خستم ... خیلی خستم چی شده ! نمیدونم . فقط خستم ؛ دلم پره ...
-
امروز , روز پاییز ...
شنبه 27 آذرماه سال 1389 22:08
هر چه میرفتم فقط پاییز بود این دل کوچک ز غم لبریز بود واژه های سردو بی مفهوم هم آشنای قلب این ناچیز بود هرچه میخواندم ز اندوه دلم !!! عشق امروز و غم دیروز بود... کاش ! کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود کاش بودی تا نگاه خسته ام بی خبر از موج دریا ها نبود کاش بودی تا دو دست عاشقم غافل از لمس گل مینا نبود...
-
نمی دانم چرا رفتی ...
جمعه 12 آذرماه سال 1389 20:03
نمی دانم چرا رفتی؟ شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم ... تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ... پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم ... و تو در پاسخ " آبی ترین موج تمنای دلم "...
-
لعنت بر بغض ...
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 23:46
خنده هایمان کم و کمتر شده ، قهقهه که دیگر خاطرم نیست آخرین بارش را ! گریستن انگیزه میخواهد ولی لعنت بر بغض که همواره در صحنه حاضر است .
-
دل خسته ...
شنبه 22 آبانماه سال 1389 18:59
وقتی دلت خسته شــد ، دیگر خنده معنایی ندارد فـقـط می خندی تا دیگران ، غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد ! وقتی دلت خسته شــد ، دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی کنند فـقـط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای ! وقتی دلت خسته شــد ، دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز دل بریدن و رفتن ...